وقتی زمین از اخبار غیبی خبر میدهد
به عبارت دیگر دوربین خدایی هم ظاهر را میبیند و هم باطن را، در آیه 61 از سوره مبارکه یونس میخوانیم: «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ ۚ وَمَا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ»، در هیچ حال (و اندیشهای) نیستی و هیچ قسمتی از قرآن را از جانب خداوند تلاوت نمیکنی و هیچ عملی را انجام نمیدهید، مگر اینکه در آن هنگام که وارد آن میشوید ما گواه بر شما هستیم و هیچ چیز که در زمین و آسمان از پروردگار تو مخفی نمیماند؛ حتی به اندازه سنگینی ذرهای؛ و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن نیست، مگر اینکه (همه آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است.
انسان معتقد به دین مانند همان شخصی که در فروشگاه مقابل دوربین قرار گرفته و جوانب احتیاط را رعایت میکند، رفتاری حسابشده خواهد داشت؛ چراکه اگر یک هفته بعد به او خبر دادند که اعمال یک هفته گذشته شما ضبطشده و از تلویزیون پخش خواهد شد، هیچ هراسی نخواهد داشت؛ اما گناهکار با خود چنین زمزمه میکند: «مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاَها» این چه نامهای است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فروگذار نمیکند، مگر اینکه آن را احصاء کرده است!. و عجیبتر آنکه میفرماید: «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»، آنها به پوستهای خود میگویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟!» جواب میدهند: «همان خدایی که هر موجودی را به سخن درآورده ما را گویا ساخته (تا حقایق را بازگو کنیم)؛ و او شما را نخستین بار آفرید و به سوی او بازگردانده میشوید».
قضیه قطع شدن دست شیاطین و اجنه از اخبار غیبی بعد از رسول ...
ولی هم زمان با ظهور حضرت عیسی(ع) نتوانستند از آسمان چهارم به بالاتر راه یابند و در نهایت در زمان ختم نبوت به کلی از نفوذ در آسمان ها ممنوع شدند یا با حفاظت شدیدی مواجه شدند[2] و این نبود مگر به خاطر واقعه بزرگی که در شرف وقوع بود که اگر این موجودات شیطانی و پلید به آسمان ها راه می یافتند بی شک به اطلاعاتی دست می یافتند که باعث گمراهی شدید مردم در کنار ظهور این واقعه مهم می گردید و لذا حجت کامله بر مردم اقامه نمی شد. طبق روایات دینی، کهانت و نبوت در طول تاریخ در مسیری بر عکس هم حرکت کرده و شیاطین به ترتیب از آسمان ها رانده شده اند تا در زمان ختم نبوت و هم زمان با ظهور جمال حق و نزول حقیقت قرآن، شیاطین هم به کلی از فضای وحی و آسمان ها طرد شدند و حتی از آسمان اول هم که جایگاه هایی برای دزدیدن وحی برای خود نگه داشته بودند محروم شدند.
که همگی با طمع ورزی های شیطانی در آسمانها نفوذ می کردند و دیگر از این دزدی منع شده بودند، راه های آسمان برای انسان های مؤمن و عارف بیشتر گشوده شده و معراج برای پیامبر و اهالی سلوک و صلاة عرفانی محقق گردید و حجاب ها کنار رفت. بنابراین با ملاحظه این دو واقعه می بینیم که در آخر الزمان و دوره ختم نبوت همان اندازه که شیاطین از استراق سمع منع شدند انسان های عارف و مؤمن هم به همان اندازه به این تماشای بزرگ معنوی دعوت شدند. که ظهور امر امامت در امت پیامبر اسلام و آشکار شدن خیل کثیری از عرفای بی همتا در این دوره و بعد از آن همگی شاهد بر این حقیقت است. حضور گسترده ای در میان بشر داشته است چرا که اجنه و شیاطین به آسمان ها راه یافته و مطالبی را برای پرستندگان خود می آوردند.
طبق برخی روایات همچنان که در تاریخ هم شاهدیم، در دوره های پیشین، کهانت و تنجم و. «و در اخبار داریم که از زمان آدم تا قبل از ولادت مسیح شیاطین در آسمان ها می رفتند و مطالب و امورى از ملائکه اخذ می کردند و خبر به کاهنان می دادند و چون مسیح متولد شد از آسمان چهارم به بالا ممنوع شدند، و چون پیغمبر اکرم متولد شد از کلیه آسمان ها ممنوع شدند و می رفتند تا نزدیک آسمان و خداوند تیر شهاب آنها را می سوزانیدند که دیگر نزدیک هم نمىتوانستند بروند : پس آیه "وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً" بعد از ولادت مسیح بوده لکن تا نزدیک آسمان می رفتند و جای گیر می شدند که صداى ملائکه را می شنیدند که مفاد آیه : "وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ" مربوط به همان دوره است.
آیا غیر از خداوند، کسی میتواند علم غیب داشته باشد؟
نتیجهای که از تحلیل مذکور در مورد غیب به دست میآید، این است که علم غیب به صورت تمام و کمال در اختیار خداوند متعال است؛ زیرا او احاطۀ همه جانبه بر تمامی عالم دارد و محیط بر عالم است، و چیزی خارج از محدودۀ وجودی او نیست و چیزی نمیتواند در چهار چوب محدودۀ خود، خود را از خداوند مخفی دارد. علاوه بر اینها، در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر نوعی معرفت خاص است که از طریق تهذیب نفس و عمل به شریعت و سیر و سلوک به سوی حق و با توجه به عالم قدس به دست می آید؛ مانند: "ای کسانی که ایمان آوردید اگر تقوای الاهی پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان (قدرت شناخت حق از باطل) قرارخواهد داد".
اگر گفته شود که پس چرا در روایات، پارهاى از این آگاهیها برای ائمه(ع) اثبات گشته است، در جواب میگوییم: آگاهى بر پارهاى از این امور به صورت علم اجمالى - آن هم از طریق تعلیم الاهى - هیچ منافاتى با اختصاص علم تفصیلى آنها به ذات پاک خداوند ندارد. حضرت علی(ع) نیز هنگام تلاوت این آیه: "مردانی که تجارت و کسب، آنان را از یاد خدا باز نمیدارد"[15]، اظهار داشت: "خداوند سبحان، یاد خود را روشنی دلها گردانید، تا گوش، پس از سنگینی شنوا گردد و چشم، پس از نابینایی بینا شود، و دلها پس از ستیز آرام گردند. آنچه از این بخش آیه استفاده میشود، این است که خداوند از وقت نزول باران و آنچه در ارحام مادران است، آگاه است، بدون اینکه این علم را از اختصاصات علوم الاهی بداند، به گونهای که احدی جز او از آن آگاه نباشد، یا در آینده از آن مطلع نگردد.
اما منظور از غیب در مقابل شهادت که از اصطلاحات قرآنی و کلامی است، عبارت است از امری که فراتر از ماده و خارج از عالم محسوسات باشد و با حواس عادّی و مادّی قابل درک و حسّ نباشد، بلکه ادراک و احساس و شهود آن محتاج ابزار و ادوات دیگری است. اما در چهار فراز دیگر آیه، لحن سخن و شیوۀ گفتار در آنها این است که خداوند از وقت نزول باران و از آنچه که در ارحام است مطلع است و کسی از آیندۀ خود و از محل مرگ خود آگاه نیست، ولی علم به اینها را منحصر به ذات اقدس الاهی نمیکند. شکل دوم، خبر دادن آنان از آینده و پیشگوییهای دقیق ایشان است؛ مانند خبر دادن پیامبر(ص) از ماجرای جنگ موته و شهادت حضرت جعفر و بعضی دیگر از فرماندهان اسلام که در همان لحظۀ وقوع، پیامبر(ص) در مدینه، مسلمانان را آگاه کردند.
14 اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونه
اين آيه با توجه به حديثي كه در تفسير آن وارد شده است، پرده از روي يك حقيقت علمي برداشته كه در زمان نزول آيات بر كسي آشكار نبود؛ چرا كه در آن زمان گمان ميكردند آسمانها به صورت كراتي تو در تو همانند طبقات پياز روي هم قرار دارند و چنين كراتي طبعاً هيچ كدام معلّق و بيستون نیست، بلكه هر كدام بر ديگري تكيه دارد، ولي حدود هزار سال بعد از نزول اين آيات، علم و دانش بشر به اينجا رسيد كه افلاك پوست پيازي، به كلي موهوم است و آنچه واقعيت دارد، اين است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جايگاه خود معلّق و ثابتند بيآنكه تكيهگاهي داشته باشند و تنها چيزي كه آنها را در جاي خود ثابت ميدارد، تعادل قوة جاذبه و دافعه است كه يكي با جرم اين كرات ارتباط دارد و ديگري به حركت آنها.
از سوى سوم از قدرت طوفانهاى شديد و حركت دایمى بادها بر پوسته زمين مىكاهد؛ چرا كه اگر كوهها نبودند، سطح هموار زمين دایماً در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى متصور نبود و از آنجا كه كوهها يكى از مخازن اصلى آبها (چه به صورت برف و يخ و چه به صورت آبهاى درونى) مىباشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بيان كرده، مىگويد: «و براى شما نهرهايى قرار داديم» وَأَنْهاراً و از آنجا كه وجود كوهها ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه بخشهاى زمين را از يكديگر جدا مىكند و راهها را مىبندد، چنين اضافه مىكند: «و براى شما راهها قرار داد تا هدايت شويد» وَسُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَااللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (يس/ 38ـ40)؛ «و خورشيد كه تا قرارگاهش روان است؛ اين اندازهگيرى (خداى) شكستناپذير داناست * و ماه را برايش منزلگاههايى قرار داديم، تا اينكه همچون شاخك ديرينه [قوسى شكلِ زرد رنگ] برگردد * نه خورشيد برايش سزاوار است كه ماه را دريابد، و نه شب بر روز پيشى گيرنده است؛ در حالى كه هريك در مدارى شناورند».
منبع
:: بازدید از این مطلب : 309
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1